سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان های دم بریده !

هویت گمشده

از اینکه گفته بود خانه دارم از دست خودش عصبانی بود،پیش دوست قدیمیش تحقیر شده بود.آخه او شاغل بود و خیلی از خودش تعریف میکرد.       چند روز بعد...
کیه؟
در را که باز کرد دوستش را دید با دستکش و روپوش زرد و صدای زنگ ماشین بازیافت که به گوشش می رسید.